
بعضی از آدم ها هستند که شرایطشون رو با توجه به داشته هاشون ارزیابی می کنند تا نداشته هاشون. به این نگاه میکنند که اگه چیز هایی که دارند رو از دست می دادند، چقدر ناراحت میشدن. از بیرون که نگاه کنی طبق خیلی از فاکتورها آدم شادکامی به نظر نمیان. اما از خودشون که بپرسی اینکه هنوز زنده اند، میتونن راه برن، جایی برای زندگی دارن رو علت شادکامی شون میدونند.
در مقابل یه سری هستند که وقتی از بیرون به زندگی شون نگاه میکنی عملا همه چیز دارند، اما چون قدر داشته هاشون رو نمی دونند عمیقا حس خوشبختی نمیکنند.
بخت بد بیش از همه به کسانی ضربه می زند که جز به بخت خوش نمی اندیشند. سنکا
یکی از تکنیک هایی که فلسفه رواقی برای رسیدن به شادکامی روی اون تاکید داره. فکر کردن به اتفاقات ناگوار هست. درواقع در تایم های خالی زندگی مون به از دست دادن همه چیز هایی که برامون ارزشمند هست، فکر کنیم. اینکار سوای اینکه ما رو در مورد چیز هایی که داریم سپاس گزارتر میکنه، کمکمون میکنه تا به چیز هایی هم که داریم دل نبندیم.

خوگیری به لذت
بخش عمده از علت ناشادی ما آدم ها سیری ناپذیر بودن مون هست. بعد از اینکه کلی برای رسیدن به چیزی تلاش کردیم، وقتی بدستش آوردیم، علاقه و میل اولیه ای که بهش داشتیم رو از دست میدیم و وقتی حس رضایتمون رو از دست دادیم، شروع به ارضای امیال تازه و بزرگتری میکنیم. خوگیری به لذت نامی است که دو روانشناس به نام های شین فردریک و جورج لونستاین به این پدیده میدن.
اونها برای توضیح خوگیری به لذت به برندگان لاتاری اشاره می کنند که پول حاصل از لاتاری اونها رو به زندگی رویایی شون می رسونه، اما طبق پژوهش ها بعد یک دوره کوتاه سرخوشی این برندگان شادتر از قبل نیستند. کم کم خونه لوکس و ماشین اسپورت همون قدر براشون عادی میشه که خونه ی زیر پله ای و ماشین قراضه قبلی عادی بود.
در خوگیری به لذت آدم ها مدام به دنبال ارضای خواسته هایی میرن که هیچ وقت تمومی نداره و وقتی می بینند که میل و خواسته ای هست که نتونستن بهش برسند افسرده و غمگین میشن. سخت تلاش می کنندکه به خواسته هاشون برسن با این فرض که با ارضای اون میل به رضایت و شادکامی می رسند. اما مشکل اینجاست که وقتی خواسته رو ارضا کردند بهش خو می گیرند و براشون عادی میشه، کم کم اون میل و عشق اولیه از دست میره و درست به همون اندازه قبل از رسیدن به آرزوشون ناخشنود میشن.
انگار برای رسیدن به شادکامی در یک چرخه ای گیر می افتیم که هر چه بیشتر تلاش می کنیم از آن دورتر میشیم.و در اینجاست که رواقیون یک ایده ای دارند، فرایند خوگیری رو در همون نطفه خفه کنیم.(اینکار گفتنش آسون هست اما به کار بستنش توی زندگی سخته)

ایده فکر کردن به اتفاقات ناگوار فلسفه رواقی چه طور به ما کمک می کند؟
هر چه ما داریم امانت سرنوشت است و هرگاه سرنوشت اراده کند می تواند بی خبر آنرا از ما پس بگیرد. سنکا
مارکوس آورلیوس میگه، توی وقت های آزادتون بهتر هست به چیز هایی که داریم فکر کنید و ببینید اگه اینها رو نداشتید چقدر جای خالی شون رو حس می کردید. برای اینکه کاربرد این قضیه مشخص بشه دو پدری رو تصور کنید که یکی شون مرتبا به اینکه این احتمال هست که فرزندش رو از دست بده فکر میکنه و پدر دیگه از فکر کردن به اینجور تصورات غم انگیزی پرهیز میکنه و پیش خودش این تصور رو داره که فرزندش بیشتر از خودش عمر میکنه، درنتیجه همیشه برای لذت بردن از حضورش فرصت هست.
پدر اولی به احتمال خیلی زیادی از پدر دومی مهربان تر و دلسوزانه تر با فرزندش برخورد میکنه.وقتی سر صبح بچش رو میبینه از اینکه هنوز اون رو در زندگیش داره خوشحال میشه و در طول روز هم از هر فرصتی برای ارتباط با فرزندش استفاده میکنه. در مقابل پدر دوم احتمال خو گرفتن و عادت کردن به فرزندش بالاتر هست، در نتیجه از فرصت های بودن کنار فرزندش کمتر استفاده میکنه. و با خودش فکر میکنه امروز نشد فردا، حتی با وجود وقت گذاشتن هم احتمالا با تجربه پدر اول از لذت بودن کنار فرزندش قابل مقایسه نیست.
آیا این تکنیک رواقیون به درد آدم های بی خانمان هم میخورد؟
فلسفه رواقی ، فلسفه ی آدم های پولدارنیست. آدم های فقیر هم می تونن به اندازه آدم های مرفه از این تکنیک استفاده کنند. به سختی میشه کسی رو تصور کرد که جایی برای خراب تر شدن اوضاع و احوالش نباشه. در نتیجه احتمال اینکه فردی نتونه به اتفاقات ناگوار فکر کنه کم هست.
این نکته هم قابل ذکر هست که حرف رواقیون این نیست که فکر کردن به اتفاقات ناگوار زندگی آدم های مفلس رو به اندازه زندگی آدم های متمول لذت بخش میکنه. بلکه با فکر کردن به اتفاقات ناگوار و به طور کلی پذیرش فلسفه رواقی نداری کمی التیام پیدا میکنه و این افراد کمتر از قبل احساس بیچارگی میکنند.
کلام آخر
سنکا میگه باید چنان زندگی کنیم که انگار همین لحظه آخرین دم زندگی ماست. این تفکرات و تاملات نه تنها ما رو به سمت لذت گرایی نمی کشونه، بلکه وادارمون میکنه که قدر زنده بودن رو بدونیم و شکر گزار داشته هامون باشیم.
به عبارت دیگه فکر کردن به اتفاقات ناگوار به ما یاد میده همین زندگی که داریم رو بپذیریم و ازش لذت ببریم. اما از اون طرف هم به ما گوشزد میکنه که آماده اتفاقات احتمالی هم باشیم که داشته های لذت بخش زندگی مون رو ازمون بگیره به طور خلاصه لذت بردن بدون وابسته شدن.
پی نوشت:
اگه نحوه نگاه فلسفه رواقی به زندگی برای شما جذاب بود پیشنهاد میکنم کتاب فلسفه ای برای زندگی از ویلیام اروین رو مطالعه کنید.